سلامتی رفقایی که ...
قدیـــــما لباسِ "رفاقـــــت" ، "معرفـــــت" بود
اما جدیدا "منفعـــــت" ، جای"معرفـــــتو" گرفته..
سلامتــــــــــی "رفقایـــــی که"
که هنـــــــــوز لباس کُهنِشـــــون تـنـشونه...
دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
قدیـــــما لباسِ "رفاقـــــت" ، "معرفـــــت" بود
اما جدیدا "منفعـــــت" ، جای"معرفـــــتو" گرفته..
سلامتــــــــــی "رفقایـــــی که"
که هنـــــــــوز لباس کُهنِشـــــون تـنـشونه...
میشه پرنده باشی اما رها نباشی میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی
حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی
ترسیده باشی از کوچ، اوج رو ندیده باشی واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی
تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی
دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی
میشه پرنده شی اما رها نباشی می شه دلت بگیره اسیر غصه ها شی
حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی
ترسیده باشی از کوچ، اوج رو ندیده باشی واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی
تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی
دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی
شب بلند استو قلندر بيدار
ديواربلند استو پاسبان هم بسيار
خنجر كشم رخنه كنم بر ديوار
ياكشته شوم ياكه ببينم رخ يار
گر يار مرا خواهدو من يارم را
دشمن سگ كيست بر هم زند كارم را
متن آهنگ حبیب بنی آدم
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد اورد روزگار نماند دگر عضوها را قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
چو عضوی به درد آورد روزگار نماند دگر عضوها را قرار
بنی آدم ادم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
واعظی پرسید از فرزند خویش،
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت هم کلید زندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست!
پروین اعتصامی
گردی از راهی نمی خیزد، سواران را چه شد
مرده اند ازبیم یاران، نامداران را چه شد
جز صدای جغدها چیزی نمی آید به گوش
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
ازهجوم کرکسان شوم قلب من گرفت
بلبلان،قرقاولان،کبکان،هزا ران را چه شد
دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند
دوستان ما کجا رفتند، یاران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
هر کجا سوز زمستان است وتاراج خزان
روح تابستان عطر نوبهاران را چه شد
زیر سم لشکر ضحاک پشت من شکست
کاوه لشکرشکن کو، شهسواران را چه شد
لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید
رستم و گودرز کو، اسفندیاران را چه شد
خشک سالی در زمین بیداد و غوغا می کند
بخشش هفت آسمان کو، بادوباران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
ﭘﺴﺮﺍ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﻥ !
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﺎﯼ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯾﺸﻮﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺒﺸﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺣﻖ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺩﺍﺭﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﺷﻮﻥ ﮎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻐﻠﺸﻮﻥ ﺑﻮﺩﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺧﺠﺎﻟﺘﺸﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﮕﯿﺮﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻧﺪﻧﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻦ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺎﯼ ۱۰ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺑﻐﺾ ﺗﻮ ﮔﻠﻮﺷﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﺘﺮﮐﻪ ﻭﻟﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺒﺎﺭﻩ ﭼﻮﻥ
ﺯﺷﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺮﺩ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺍﺑﺸﻮﻥ ﮎ ﺍﮔﻪ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﻠﻨﺪﺷﻦ،ﺑﺎ ﻟﻘﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﻔﻬﻤﻮﻧﻦ ﺳﺮﮐﺎﺭﺕ ﺩﯾﺮ ﺷﺪﻩ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻏﺮﻭﺭﺷﻮﻥ ﮎ ﺯﯾﺎﺩ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﻣﯿﺮﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰﻧﻦ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ ﮎ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭﻭ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺗﻤﻮﻣﺶ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺎﻝ ﺩﻭﺭﯾﺸﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ..
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﮓ ﺩﻭ ﺯﺩﻧﺎﺷﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﻮﻥ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ..
ﺳﻼﻣﺘﯿﺸﻮﻥ ﮎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺲ ﻧﺎﺯﺷﻮﻧﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺎﺯ ﻣﻌﺸﻮﻗﺸﻮﻧﻢ
ﺑﮑﺸﻦ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍ ﻧﻪ ﻧﺮﺍ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﯾﺸﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﺷﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﯾﺨﺘﺸﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻝ ﺯﺩﻧﺸﻮ ﻧﺪﺍﺭﻥ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻒ ﻣﯿﻢ ﻣﺚ ﻣﺮﺩ ...
ﺳﻼﻣﺘﻲ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻴﺎ
دخترم دنیا محل گذره
کسی سود از دشمنی نمیبره
دخترم زندگی شیرینه ولی
حیف که مثل باد میاد میگذره
دخترم تو راحت جون منی
گرمی رگهای بی خون منی
دخترم هستی بابا دست توست
تو همه هستی و ایمون منی
دخترم چشماتو وا کن ببینی
این که باهات حرفا داره ، پدره
تو به من امید زندگی میدی
عمر جاوید همیشگی میدی
رو لبت تا گل خنده وا میشه
دلم از هر چی غمه جدا میشه
اگه یک روز تو رو بابا نبینه
گل بوسه از لب تو نچینه
نمیدونی چه عذابی میکشه
اگه اون روز کنار تو نشینه
دخترم چشماتو وا کن ببینی
این که باتو حرفا داره ، پدره
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
به قول بهروز وثوق:
اگ قرار باشه من اونی بشم که تو میگی،دیگ من،من نیستم!من همینی ام که میبنی!
مغازه نیست که برات دکور بچینم.
تو را در دلبری دستی تمامست
مرا در بیدلی درد و سقامست
بجز با روی خوبت عشقبازی
حرامست و حرامست و حرامست
همه فانی و خوان وحدت تو
مدامست و مدامست و مدامست
چو چشم خود بمالم خود جز تو
کدامست و کدامست و کدامست
جهان بر روی تو از بهر روپوش
لثامست و لثامست و لثامست
به هر دم از زبان عشق بر ما
سلامست و سلامست و سلامست
ز هر ذره به گفت بیزبانی
پیامست و پیامست و پیامست
غم و شادی ما در پیش تختت
غلامست و غلامست و غلامست
اگر چه اشتر غم هست گرگین
امامست و امامست و امامست
پس آن اشتر شادی پرشیر
ختامست و ختامست و ختامست
تو را در بینی این هر دو اشتر
زمامست و زمامست و زمامست
نه آن شیری که آخر طفل جان را
فطامست و فطامست و فطامست
از آن شیری که جوی خلد از وی
نظامست و نظامست و نظامست
خمش کردم که غیرت بر دهانم
لگامست و لگامست و لگامست
نه آفتابی نه مهتابی نه ابری نه مشتاقی نه بیزاری نه صبری
نه فکر من نه خود نه دیگرونی نه کافر نه مسلمانی نه گبری
کی هستی و چی هستی فقط خدا میدونه
حل این معما منو کرده دیوونه
گاهی مسجد گاهی میخونه میری گاهی کعبه گاهی بتخونه میری
گاهی عاقل گاهی دیوونه میشی گه آشنا و گه بیگونه میشی
شب و روزم و با هم یکی کردی اگه میشناختمت آخ که چه خوب بود
کاش میتونستم از دامت رها شم دل بی صاحبت از سنگ و چوب بود
ولیکن دل من باهام راه نمیاد به خدا غیر تو کسی رو نمیخواد
کسی رو نمیخواد والله نمیخواد کسی رو نمیخواد بالله نمیخواد
کاش بدونم از کدوم جاده میای تا دو تا دستامو دروازه کنم
گریه ها مو سر بدم رو دامنت روی سینت نفسی تازه کنم
کاش بدونم از کدوم جاده میای تا بشینم لحظهها به انتظار
دوتا چشمام فانوس جاده بشن تا ببینی جادهها رو در شب تار
عشق من بیا که اینجا بی تو موندن نداره بیا تا غصه بمیره منو آروم بذاره
زندگی بی تو یه زندونه برام کاش بدونی عمر من مثل یه مهمونه برام
کاش بدونم از کدوم جاده میای تا بشینم لحظهها به انتظار
دوتا چشمام فانوس جاده بشن تا ببینی جادهها رو در شب تار
تو مثل طلوع خورشید
گاهی سرخی گاهی زردی
تو مثل دوا می مونی که واسه شفای دردی
تو مثل هوا می مونی تو خودت زندگی هستی
به شراب سرخ نابی که من داده ایمستی
واسه مهربونی تو الهی که من بمیرم
تو لحظه های آخر دستای تو رو بگیرم
الهی الهی الهی الهی من بمیرم بمیرم
که شاید بیاییی دستات بگیرم ...
شعر از داش جوات
جمعه یعنی تلویزیون سیاه سفید ۲۱ اینچ پارس ،
گزارش هفتگی ، بوی نم ، فيلم سينمايي ژاپني، مشق های ننوشته …
این تعریف از جمعه هیچوقت از سرم بیرون نمیره !